امروز صدا برداریم تموم شد خدارو شکر فردا شاید برم خونه مامان اخه چهاردهم ابان سالگرد ازدواج مامان و بابامه ولی دلم نمیاد محسن و تنها بذارم اخه عشق منه، دلم خیلی براش تنگ میشه .اینم از بدبختیهای غریبیه دیگه

یادداشت های روز مره

امروز صدا برداری کردم برای تحقیق دانشگاه برای درس استاد فیروزی خیلی خسته شدم کاش دانشگاه تموم میشد یه نفس راحتی میکشیدم 

 

امروز مرجان یه اس ام اس داد خوشم اومد یه ترکه به دوستش میگه ما تلفن نداریم شما نباید یه زنگ بزنید حالمونو بپرسید ،جالب بود نه؟ 

 

دیشب بعد از چند سال فیلم طوطیا رو دیدم خیلی جالب بود دفعه پیش که دیدم بچه بودم خیلی دوست داشتم دوباره ببینم دفعه اول تو سینما دیدم خیلی گریه کردم ولی دیشب کمی متاسف شدم فکر کنم دلم از سنگ شده . 

چند روزیه اعصابم زود بهم میریزه ،زود ناراحت میشم ،زود از کوره در میرم همش هم به حرفهای زده شده فکر میکنم اعصابم بهم میریزه نمیدونم چکار کنم . خدایا کمکم کن 

 

اگه شما هم وبلاگمو خوندید دوست دارم کمکم کنید.

پیدا کردن کار

هفته پیش رفتم دنبال کار یه کار توی شرکت بیمه پیدا کردم. قرار شده بود این هفته برم اموزش ببینم که فعلا جور نشده احتمالا فردا برم یه جورایی صاحب شرکته ما رو گذاشته سر کار  

 

راستی چند روز پیش دوست دوره راهنماییم رو دیدم کلی خوش گذشت اون کلی از زندگی داغونش برام گفت. مرجان (دوستمو میگم) یه دختره 5 ساله داره خیلی جالبه مگه نه؟تازه مرجان 1 سال از من کوچکتره